مسئولیت اجتماعی و سازمان های مردم نهاد – قسمت دوم

باور به حضور سازمان های مردم نهاد در جوامع پیشرفته برابر با باور به رشد و ارتقا فرهنگی جامعه است. آمار سازمان های مردم نهاد در کشورهای پیشرفته به ازاء هر یک نفر ۶۴ سمن  است. این آمار در ایران به ازای هر ۱۰۰۰۰ نفر یک سازمان مردم نهاد است. همین یک نکته کافی است  تا ما ارزش حضور خود را در این جمع بیشتر بدانیم و سختی کار و بزرگی مسئولیت سازمان های مردم نهادی چون ریشه ها را بیشتر درک کنیم.

حفظ طبیعت و محیط زیست، کودکان بیمار نیازمند، دغدغه آموزش کودکان روستاهای دور دست، چالش بزرگ کودکان کار، کمبود بیمارستان های مجهز و امکان دارو و درمان رایگان برای تمام اقشار، دنیای سالمندان، کودکان بی سرپرست، زنان سرپرست خانوار و …. موضوعاتی هستند که حامعه ما را امروز به چالش می کشند و ما در مقابل این چالش فقط با باور به ایجاد تغییرات بنیادین فرهنگی کاری پیش خواهیم برد و بس.

اما ریشه ها خود را در مقابل کدام چالش قرار داده؟

ریشه ها با انتخاب آسیب پذیرترین قشر جامعه که کودکان هستند و نه صرف کودکان بلکه کودکان نیازمند و بی بهره از سطح فرهنگی و مالی بالا خود را به چالش کشیده است و البته نه از راه های معول و سنتی در ایران، بلکه با نگاهی جامع ترو با زبانی آشناتر به زبان کودکی:بازی!

این زبان تنها راه شناخت نقصان های دنیای روحی و جسمی یک کودک است  و ریشه ها با حضور در بیمارستان ها و راه اندازی اتاق های بازی فضای گفتگو را با کودکان مهیا کرده است. گفتگویی که قرار است به تعادل جسمی و روانی این کودک بیانجامد.

سازمان بهداشت جهانی (WHO)، در تعریف سلامتی چنین می گوید: سلامتی عبارت است از رفاه کامل جسمی، روحی، روانی و اجتماعی؛ نه فقط نبودن بیماری یا نقص عض» تقریبا ۳۰ درصد کودکان، دست کم یک بار در بیمارستان بستری می شوند و حدود ۵ درصد چندین بار بستری می گردند. علاوه بر جدایی از والدین، عوامل زیر نیز در اثر بیماری بر زندگی کودک نقش دارند:

*پریشانی های ناشی از بستری شدن به علت بیماری؛ مثل ناراحتی، درد، ترس، بلاتکلیفی، اضطراب والدین

*جدایی از تقریبا تمام امور و اشخاص آشنا و مأنوس مثل برادر و خواهر، خانه، دوستان، مدرسه، اعمال روزمره و…

*برخورد با بسیاری از تجربه های عجیب و تهدید کننده، مثل اعمال دردناک و ناراحت کننده، افراد جدید و ناآشنا، بیماران دیگر که درد می کشند یا از لحاظ روحی آشفته اند و…

بستری شدن های مکرر یا طولانی، می تواند سبب افزایش خطر ایجاد اختلالات درازمدت رفتاری، به خصوص درمیان کودکانی گردد که خانواده های آن ها به هر دلیل وضع نامساعدتری دارند. مشکلات رفتاری کودکان در دورۀ درمان یا پس از آن، می تواند منشأ سردرگمی و نگرانی والدین شود. بیماری های شدید و طولانی مدت کودکان، فشار بسیاری به والدین تحمیل می کند؛ از جمله اختلال در روابط زناشویی، مراقبت از سایر فرزندان، انجام وظایف شغلی و حرفه ای و…

سایر فرزندان به سبب توجه و اضطراب والدین نسبت به کودک بیمار، تا حدی فراموش می شوند. حتی در مواردی که بیماری از نظر متخصصان و مراقبان بهداشتی خفیف باشد، رفتار والدین در توجه به کودک بیمار، ممکن است بعد از مدت های طولانی پس از بهبودی کودک نیز تغییر نیافته باقی بماند.

البته فراموش نکنیم که وقتی جسم کم تر فعال است، امکان فعال تر شدن ذهن نسبتا بیشتر می شود. هم چنین، محیط بیمارستان می تواند منبع تحریک، پرورش و ظهور استعدادهای مختلف نیز باشد!

و در این دنیا:

ما با کودکان بازی می کنیم.

و آنها از یاد می برند که بیمارند.

در ناتوانی بیماری خود با ذهن و منطق کودکی احساس می کنند که قبل از بیمار بودن کودک هستند.

با شادی و به بهانه بازی دارو می گیرند.

به بهانه بازی به آنها می آموزیم که احساساتشان را بروز دهند.

به بهانه بازی به آنها می آموزیم که برای تنی سالم با توجه و فرهنکی دیگر باید زندگی کند.

به بهانه بازی به آنها ی آموزیم که آینده سالم در دستان سالم آنها و خانواده آنهاست.

ما در اتاق های بازی ریشه ها دنیایی می سازیم تا کودک بطور غیر مستقیم با زیستنی آکاهانه تر آشنا شود و باور داریم که این اتفاق ما را به آنچه هدف ماست نزدیک تر می کند. جامعه ایی آگاه تر با ایجاد تغییرات بنیادین در ارتقا آگاهی افراد آسیب پذیرجامعه و به سادگی خلق یک رویای کودکانه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.